گردآوری و ضبط: احمد محسن پور
متن: ساسان فاطمی
ویژگىهاى موسیقایى
محدودهى فرهنگ موسیقایى مازندرانى را مىتوان از غرب تا رامسر و از شرق تا حوالى کردکوى دانست. در این محدوده، ناحیهى مرکزى، از سارى تا حوالى نور، ویژگىهاى خالص موسیقى مازندرانى را به نمایش مىگذارد. در نواحىِ دو سوى این هستهى مرکزى، که خبرگان منطقه آنها را نواحى شرقى و غربى مىنامند، به ترتیب شاهد تأثیرات خراسان و ترکمنصحرا، براى یکى، و گیلان، براى دیگرى، مىشویم. در ضمن، به نظر مىرسد که این تقسیمبندى به یک اندازه براى جلگه و کوهستان معتبر باشد.بخش مهم رپرتوآر موسیقى مازندرانى را موسیقى آوازى تشکیل مىدهد. منطقه از نظر ساز، حداقل امروزه، از تنوع چشمگیرى برخوردار نیست. سازهاى رایج عبارتند از: لَلهوا، نوعى نى که به صورت مایل گرفته و با فنِ نفسبرگردان نواخته مىشود؛ دِسَرکُتَن، که نوعى نقارهى کوچک است و در مرکز به همراه سرنا نواخته مىشود؛ سرنا و کمانچه که تفاوت چشمگیرى با همتاهاى شناختهشدهى خود ندارند. در ضمن، در شرق ساز دوتار رواج دارد که در پارهاى جزئیات از دوتارهاى مناطق همسایهى مازندران متمایز مىشود. این سازها، غیر از دوتار، رپرتوآر ویژهى خود را دارند، هرچند در بسیارى موارد قطعاتى از رپرتوآر آوازى نیز به عاریت مىگیرند. موسیقى آوازى به طور سنتى، به ویژه در مرکز و غرب، بدون همراهى ساز اجرا مىشود. با این حال امکان همراهى توسط لَلهوا یا کمانچه منتفى نیست. در شرق، دوتار نیز نقش همراهىکننده را به عهده مىگیرد. آوازهاى شاخص مازندران عبارتند از: امیرى، کتولى، کِلهحال، طالبا، نجما و حقانى (صنم). در غرب وَلگهسرى جاى کتولى را مىگیرد و در شرق هرایى نیز به رپرتوآر اصلى اضافه مىشود. همهى این آوازها، غیر از طالبا با وزن آزادند و معمولاً به صورت زوجى به هم پیوند مىخورند: امیرى - طالبا، نجما حقانى و کتولى کِلهحال. در ضمن، کتولى، چه به صورت منفرد و چه به صورت زوج اخیر، عموماً با یک مجموعه از کیجاجانها، که ترانههاى کوتاه و موزوناند جفت مىشود. غیر از اینها، مجموعهى دیگرى از آوازهاى روایىِ موزون با مضامینِ تاریخى حماسى وجود دارد که خبرگان منطقه آنها را سوت مىنامند. اشعار آوازهاى مازندرانى اساساً هجایىاند و از قوانین عروض کلاسیک پیروى نمىکنند. بعضى از آوازها، مثل نجما، حقانى و هرایى، که ریشهى غیرمازندرانى دارند، روى اشعار فارسى، و طبعاً عروضى، خوانده مىشوند. ذهنیت موسیقایى در مازندران، همچون احتمالاً در همهى نواحى ایران، با مفهوم مقام، به عنوان ابزارى براى دستهبندى قطعات مختلف در واحدهاى مُدالِ معین، بیگانه است. همهى آوازها و قطعات بر اساس معیارهاى ملودیک از هم مجزا مىشوند و نه مُدال. حتى در اینجا، برخلاف بعضى از نواحى ایران که همین تقسیمبندىهاى مبتنى بر معیارهاى ملودیک با استفاده، و گاه سوءاستفاده، از واژهى مقام صورت مىگیرد، این اصطلاح اساساً کاربردى ندارد؛ هرچند در بعضى از مناطق شرق ترانههاى موزونِ کوتاه ریزمِقوم (ریزمقام) نامیده مىشوند. بههرحال، موسیقىشناس مىتواند یک اِشِل کلى در مازندران تشخیص دهد که با اِشِلِ کلىِ شور در موسیقى کلاسیک ایران شباهتهاى بسیار دارد. مُدهاى نسبتاً متنوعى که، بهویژه در شرق به آنها برمىخوریم، از تغییر در سلسهمراتب درجات اِشِل مذکور ناشى مىشود. ...