«نورالدین پسر ایران»، خاطرات پسری شانزده ساله و روستازاده است که مثل خیلی از رزمندههای نوجوان به زور و زحمت رضایت همه را برای اعزام جلب میکند. حدود چهارده ماه از دی ماه 1359 تا اسفند 1360 در کردستان وارد نبرد با ضد انقلاب میشود، همان جا عضو سپاه کردستان میشود و در نهایت با زخم مهلکی که از آتش عقبه توپ 106 برمی دارد از کردستان خارج میشود. از آن پس به عنوان بسیجی راهی جبههها میشود و به فاصه کمتر از هفت ماه از آن مجروحیت سنگین کردستان دوباره در عملیات مسلم بن عقیل زخمی میشود. در حالی که برادر کوچکترش سید صادق عافی برابر چشمانش به شهادت رسیده است و او زخمهایی از ناحیه صورت و شکم و ... برداشته است. زخمهایی که چهرهاش را تغییر دادهاند و ... با این حال او تا پایان جنگ در صحنههای مختلف حضور دارد. هم با عوارض آن مجروحیت که به واسطه آنها جانباز هفتاد درصد شده درگیر است و هم زخمهای دیگری نصیبش میشود.